شماره ۷۰

ساخت وبلاگ

قرارشد تا روز چهلم، دو تا خواهر شوهرام بمونند خونه مادر شوهرم و بعد از اون هر کدوم از خواهر برادرها هفته ای دو روز اونجا باشن که چراغ خونه همیشه روشن باشه. روحش شاد ولی نمیدونم واسه روشن نگه داشتن چراغ یه خونه آیا همشون روی حرفشون هستن یا فقط ما که نزدیکتریم باید کارها رو انجام بدیم؟!! فکر نکنم با شر ع سرما و برف و بارون، کسی به قولش عمل کنه و مقید باشه و احتمالا دوری راه رو بهانه میکنن و فقط همسر من باید اونجا باشه.آخه یکی نیست بهشون بگو خواهر من، وقتی مادرتون زنده بود باید این رسمو ایجاد میکردید و همه موظف بودید هفته ای دوبار پیش مادرتون باشید.الان که نیست، فقط چراغ خونه روشن باشه کافیه.اونم ما روشن میکنیم ولی دیگه نخواید که از کار و زندگیمون بیفتیم.

..........

و اما مدرسه.... خانم ت معاون به ظاهر خوش برخورد و در باطن جاه طلب ما اون کلاسی که مدنظرم بود در اختیارم نذاشت و زرنگ بازی در آورد. یه کلاس ۲۴ نفره ولی سطح پایین بهم دادن.منم به شیوه خودم تصمیم دارم ادبش کنم. سکوت دلیل بر نفهمیدن نیست. نرم نرم درستش میکنم. من که قلبا بچه ها رو دوست دارم ولی تو این کلاس پسرم دوست نداره باشه . خانم ت میتونست جوری تنظیم کنه که همه چی به کام منم شیرین باشه ولی نکرد. سرم خیلی درد میکنه.امروز آفتاب شدید بود و احتمالا به خاطر بیرون رفتن در آفتاب سردرد میگرنی گرفتم و البته فشار عصبی این چند روز شروع مدرسه و معضل اینکه کلاس پسرم با من باشه. به شدت خسته و خواب آلودم.

حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1402 ساعت: 1:29