شروع

ساخت وبلاگ
دوس ندارم شروع وبلاگم با غر زدن و نا رضایتی باشه ولی معمولا وقتی ناراحتم زیاد مینویسم اونقده که خسته میشم و میخوابم.

نمیدونم چرا هرچی میدوم نمیرسم به چیزایی که میخوام.خیلی میدوم اما تا حالا که نرسیدم.شایدم ناشکرم.اما خودم فکر میکنم ناشکر نیستم به خاطر داشته هام شاکرم ولی ناراحتم بخاطر به دست نیاوردن چیزایی که میشد داشته باشمش.

اون موقعها پیشرفتم بیشتر بود اما یه مدتیه همش پسرفت دارم .۸سال پیش فوق لیسانسمو گرفتم کاش ادامه میدادم بلافاصله.الان شاید موقعیتم بهتر بود.چند سالی شرکت کردم اما خیلی بی انگیزه شرکت کردم میخواستم تو دوره ی دکتری باحوصله تر بخونم و واقعا به اون چیزی که رسالتمه برسم ولی مشکل اینه که نمیدونم چی باید بخونم؟خوب وقتی از تحصیلاتم هیچ استفاده ای در شغلم نمیشه و هیچ کسی قدر ادمو نمیدونه اینا ادمو ناامید میکنه

من تو دوران مدرسه خیلی زرنگ بودم و درسخون و بدون کلاسهای تقویتیو کتابای اضافیو این مسایل نمراتم عالی بود ولی بعد از اون در زمینه شغلی زیاد موفقیت نداشتم البته درسته که همین شغلم از نظر بقیه عالیه ولی وقتی خودمو با دیگران در همین زمینه مقایسه میکنم خیلی ناراحت میشم.

تو دوره های قبل معلمایی بودن که با فوق دیپلم تو دبیرستان بودن من با فوق لیسانس ریاضی استخدام شدم ولی هنوز توی دوره ی ابتدایی مشغولم نه کسی دنبال ما بیاد که برو لااقل راهنمایی و دبیرستان و نه اینکه واسه درخواستمون ارزش قایلن.

اینا اذیتم میکنه و با خودم میگم خیلیا با یه رشته ی خیلی راحت تر از دانشگاه فرهنگیان شدن معلم و ماهم پس از طی هفت خان رستم شدیم معلم.چرا؟ چون دهه شصتی بودیمو دیگه موقعیتی واسه انتخابهای متعدد نداشتیم.

وقتی مدرسه رفتیم شلوغ بود و حتی نیمکتای چهار نفره می نشستیم و کنکور و ... بعدشم کار که نبود و اینم دست رحمت خداست و نا شکر نیستم.فقط چی میشه برم دبیرستان تدریس کنم؟خواسته ام زیاده شاید.میگن مازاد داریم.پس از بیرون چرا این رشته رو میگیرین یکسره میفرستین دبیرستان؟!!!

بگذریم...

شکر

حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 159 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 19:36